سرگرمانه

ساخت وبلاگ

آقایون به چه حقی دست رو خانوما بلند میکنن؟ به قدرتتون ننازین تصور کننین اگه خدا بهتون قدرت نمیداد ما خانوما از شماها قوی تر بودیم  اون وقت دیگه کارتون زار بود.اگه یه خانوم بخواد از شما ها هم قوی تر میشه.کاش همه ی خانوما تصوراتشون مثل خرم سلطان بود اونوقت دیگه دنیا  ملس بود...اگه دنیا رو میدادن دست خانوما چی میشد؟؟؟دیگه نه جنگ بود نه قشون کشیوهمه در آرامش و صلح و صفا بودن...جون خودم ...

اما سرنوشتمون شده این...

سرگرمانه...
ما را در سایت سرگرمانه دنبال می کنید

برچسب : آقایون,قدرت,خانوما, نویسنده : sara missara بازدید : 169 تاريخ : شنبه 3 فروردين 1392 ساعت: 19:59

مردی 80ساله با پسر تحصیل کرده 45ساله­اش روی مبل خانه خود نشسته بودند ناگهان کلاغی کنار پنجره‌شان نشست. پدر از فرزندش پرسید: این چیه؟ پسر پاسخ داد: کلاغ.
پس از چند دقیقه دوباره پرسید این چیه؟ پسر گفت : بابا من که همین الان بهتون گفتم: کلاغه.
بعد از مدت کوتاهی پیر مرد برای سومین بار پرسید: این چیه؟ عصبانیت در پسرش موج میزد و با همان حالت گفت: کلاغه کلاغ!
پدر به اتاقش رفت و با دفتر خاطراتی قدیمی برگشت. صفحه­ای را باز کرد و به پسرش گفت که آن را بخواند.
در آن صفحه این طور نوشته شده بود:
امروز پسر کوچکم 3سال دارد. و روی مبل نشسته است هنگامی که کلاغی روی پنجره نشست پسرم 23بار نامش را از من پرسید و من 23بار به او گفتم که نامش کلاغ است.
هر بار او را عاشقانه بغل می‌کردم و به او جواب می‌دادم و به هیچ وجه عصبانی نمی‌شدم و در عوض علاقه بیشتری نسبت به او پیدا می‌کردم
سرگرمانه...ادامه مطلب
ما را در سایت سرگرمانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sara missara بازدید : 164 تاريخ : يکشنبه 13 اسفند 1391 ساعت: 18:22

مردی هر روز اول صبح متوجه می‌شد که اسبش خسته‌است، گویی تمام شب را دویده باشد، یک روز اول صبح دید که دختری زیبا سوار حیوان شده. او متوجه شد که دختر جن بوده و به سرعت سوزنی را در لباس او فرو کرد و آن جن را تسخیر کرد. اینگونه بود که دختر در خانه آن مرد به عنوان خدمتکار و آشپز به کار گرفته شد. او چنان نان‌های خوشمزه‌ای می‌پخت که در کل کشور نظیر نداشت. خانم خانه که کنجکاو شده بود که جن چگونه نانی به این خوش طعمی می‌پزد، یک روز صبح جن را دید که بر روی آرد ادرار می‌کند و با مخلوط کردن آنها خمیر درست می‌کند. جن که متوجه کدبانوی خانه شده بود و فهمید که ممکن است بابت این کار تنبیه شود، بقالی را فریب داد و وی سوزن را از لباس جن در آورد و او فرار کرد سرگرمانه...
ما را در سایت سرگرمانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sara missara بازدید : 153 تاريخ : يکشنبه 13 اسفند 1391 ساعت: 17:12

رابطه پسران قبل و بعد از ازدواج با دختران!

قبل از ازدواج
پسر: بالاخره موقعش شد. خیلی انتظار کشیدم.
 دختر: می‌خوای از پیشت برم؟
 پسر: حتی فکرشم نکن!
دختر: دوسم داری؟
 پسر: البته! هر روز بیشتر از دیروز!
 دختر: تا حالا بهم خیانت کردی؟
 پسر: نه! برای چی می‌پرسی؟
 دختر: منو می‌بوسی؟
 پسر: معلومه! هر موقع که بتونم.
 دختر: منو می‌زنی؟
 پسر: دیوونه شدی؟ من همچین  آدمی‌ام؟!
دختر: می‌تونم بهت اعتماد کنم؟!
 پسر: بله.
 دختر: عزیزم!

 بعد از ازدواج
کاری نداره! از پایین به بالا بخون !

سرگرمانه...ادامه مطلب
ما را در سایت سرگرمانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sara missara بازدید : 141 تاريخ : يکشنبه 13 اسفند 1391 ساعت: 16:33

دنياي عجيبي شده است . . .
براي دروغ هايمان ،
خدا را قسم ميخوريم ،
و به حرف راست که ميرسيم ؛
 
مي شود جان ِ تــو . . .

 

 

سرگرمانه...ادامه مطلب
ما را در سایت سرگرمانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sara missara بازدید : 213 تاريخ : يکشنبه 13 اسفند 1391 ساعت: 16:07

زن که باشی... درباره ات قضاوت میکنند...

درباره ی لبخندت که بی ریا نثار هر احمقی کردی...

درباره ی زیباییت که دست خودت نبوده...

درباره ی تارهای مویت که بی خیال از نگاه شک آلوده احمق ها از روسری بیرون ریخته اند...

تونترس و زن بمان...

احمق ها زیادند...

نترس از تهمت های دیوانه های شهر...

که اگر بترسی رفته رفته "زن" مرد نما میشوی...

وسرگردان و روانی میشوی در این دنیای روانگردان...

پس بگذار بگویند هرچه میخواهند بگویند...

سرگرمانه...
ما را در سایت سرگرمانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sara missara بازدید : 242 تاريخ : يکشنبه 13 اسفند 1391 ساعت: 15:54